مطرب خوش نوای رندانم
ساقی بزم باده نوشانم
سخن عاشقان اگر خواهی
بشنو از من که خوش همی خوانم
جام بر دست و مست و لایعقل
گرد رندان مدام گردانم
بزم عشق است مجلس دائم
روز و شب عاشق حریفانم
ساغر درد درد می نوشم
به از این خود دوا نمی دانم
صورتم موج و معنیم بحر است
ظاهرا این و باطنا آنم
می کشم خوان پادشاهانه
نعمت الله رسید مهمانم